نتایج جستجو برای عبارت :

یار دل سخت است یا من سست بختم؟!

نیست در ســــودای زلفش کار من جز بیقـــــراری
ای پـــریشان طُرّه تا چنــدَم پریشان می گــــذاری!؟
یار دل سخت است یا من سست بختم؟ می ندانم
اینقـــــدر دانم که از زلفش مرا نگشـــود کـــــاری
شمـــع ْرخســــاری، ولی روشن ْکنِ بزمِ رقیبی
ســـرو بالایـی، ولــــی بیگانگــــــان را در کنــــاری
آفتابـــــــا! از در میخانـــه مگــــذر کاین حریفــان
یا بنوشنـــدت که جامـــی یا ببوسنــدت که یــاری
ای به هم پیوستــه ابــرو، رحــم کن بر دل دونیـ
#محمود_درویش می فرماید:
من آن عاشق نگون بختم
که نه می‌توانم سوی تو بیایم 
نه می‌توانم به خودم برگردم
قلبم علیه من عصیان کرده‌ است.
+اینکه میگه نمی‌تونم به خودم برگردم نکته‌ مهمی هستش، آدم بعد از آشنایی با بعضی‌ها نمی‌تونه به خود ِ سابقش برگرده، حتی دلت برای آدمی که قبلا بودی هم تنگ میشه اما کاریش نمیشه کرد، به قول حضرت #حافظ:
"دلا بسوز که سوز تو کارها بکند"
بعد از هزار دور به‌ من‌ هم عجب رسیدجانم به لب رسید که جامم به لب رسیدبر روی آفتاب تو موی سیاه ریختیاللعجب چگونه در این صبح، شب رسید؟روز نخست، نوبت‌ ‌تقسیم تاب و تبتابش به موی تو، به من خسته تب رسیدوصل تو‌ واجب است و ‌خیال تو ‌مستحبصد شکر دست من به همین مستحب رسیدبختم سیاه گشت ز داغ تو، تلخ نهاین هم شباهتی که به من از رطب رسیدعلی مقدم (عاصری خراسانی)
روی پیشانی بختم خط به خط چین دیده ام
بسکه خودرا در دل آیینه غمگین دیده ام 
مو سپیدم مو سپیدم موسپیدم مو سپید 
گرگ باران دیده هستم، برف سنگین دیده ام
آه یک چشمم زلیخا آن یکی یعقوب شد
حال یوسف راببینم با کدامین دیده ام؟
آشناهستی به چشمم صبرکن،قدری بخند
یادم آمد، من تورا روز نخستین دیده ام 
بیستون دیشب به چشمم جاده ای هموار بود 
ابن سیرین را خبر کن، خواب شیرین دیده ام 
حمیدرضا برقعی
من یه دختر با کت بلند آبی روشن و شالگردن پهن خاکستری ام. کلی چیز هست که میخوام یاد بگیرم و بقیه عمرم رو دارم که برای این یاد گرفتن ها خرج کنم. کلی احتمالات خوب جلوی پام قرار گرفته و قراره بگیره، و دوست داشتنی ترین لپ تاپ، هدفون، هارد و قلم نوری دنیا رو دارم. اسماشون به ترتیب اورانوس، هرمس، حلقه زحل و مارسه. میتونم به اکسو و بی‌توبی عزیزم گوش بدم و برم دنبال چیزایی که دوست دارم.من خوشحال و خوش بختم و در ضمن، امتحان امروزم رو هم بدون اینکه برای خو
خار غم تو بر دلم، ای یار، غمخواری بکن،
دل بر تو زاری میکند، کمتر د ل آزاری بکن.
گه خوار و زارم میکنی، گه زار خوارم می کنی،
در گیر و دار زندگی، بختم، مددگاری بکن.
گه سد راهم میشوی، گه یار راهم میشوی،
بسیار ایاری مکن، بر یار خود یاری بکن
 جان را به جانان میدهم، ناچیز و آسان میدهم،
دل داری ار در سینه تو، دلدار، دلداری بکن
در بند سودای توام، بیمار غمهای توام،
از خود مرو، ای خودپرست، ما را پرستاری بکن.
همدل شدی با دشمنم، داری تو قصد کُشتنم،
دل داری ار
آداب و رسوم نوروز در آذربایجان شرقی 
صبح آخرین چهارشنبه سوری مردم بر سر آب رفته و از روی آن می پرند و می خوانند :
آتیل ماتیل چرشنبه (عاطل و باطل شود چهارشنبه)
بختیم آچیل چرشنبه (بختم باز شود چهارشنبه)
در روستاها چهارشنبه آخر سال را «چرشنبه خاتون» می گویند و زنان بالای اجاق خوراک پزی با آرد شکل زنی زیبا را می کشند و زیر آن یک آینه و شانه می گذارند تا وقتی چرشنبه خاتون آمد سرش را شانه بزند.
این رسم تأکید بر بارور شدن زمین در آخرین روزهای اسفند دارد
امروز شنبه است . صبح شنبه است و نمیشه باهات حرف بزنم . اونایی که تلگرام و واتس آپ رو میبندند و تعطیل می کنند نمی دونند یا نمی فهمند که دنیای کسانی را داغون می کنند؟ 
دیروز مهمون داشتم . از مامانم گله کردم . هرچند می دونم فایده نداره ولی خب گاهی دل آدم میگیره دیگه . 
آدم از یه دقیقه یا یه روز دیگه ی خودش خبر نداره.  چه می دونستم ممکنه شرایطی پیش بیاد که هیچ جوره نتونی با کسانی در ارتباط باشی که ازت دورند؟ اون هفته صبح شنبه هرچی زنگ زدم و پیام دادم ج
دلم گرفته که چرا این قدر بد بختم نه شغل خوبی دارم که امید داشته باشم در آینده پولدار میشم نه هوش و استعدادی دارم که به اون هم امید داشته باشه نه هیچی چیز دیگه ای...
نمی دونم چرا دارم زندگی میکنم چرا به چه امیدی این زندگی بیهوده هنوز ادامه داره
هر روز این سوال میاد تو ذهنم که تو چه فایده ای داری و به این فکر میکنم که خدا ازم بپرسه که الکی زندگی کردی و هیچ فایده ای برای هیچ چیز و هیچ کس نداشتی و الکی از نعمت های من (آب و غذا و هوا و...)استفاده کردی و بگ
هرجا نشستم از تو می‌گفتم
هر جا نبودی غصه با من بود
من سرشناس شهرمون بودم
از بس دلم با عشق روشن بود
من سرشناس شهرمون بودم
معروف بودم با چشای تو
شعرای من مشهور بود از بس
لبریز بود از قصه‌های تو
گفتم: همون هستی که من می‌خوام
هر جوری دوس داری بگو باشم
می‌خواستم بی دلهره باشی
می‌خواستی بی آبرو باشم
بختم سیاهه بی‌نگاه تو
شعر من از تو رنگ می‌گیره
تو آبروی شعر من هستی
وقتی که میری آبروم میره
افسانه میشم تو تموم شهر
با رفتنت از عشق می‌میرم
تو آبروم
سلام به همه
دلم گرفته و شب های بسیاریه که با گریه میخوابم و روز همه ش افسرده و دل مرده ام، جریان از یک خواستگاری شروع شد؛
من دختری بودم که خواستگار کمی داشتم، فقط یک دونه خواستگار رسمی رد کردم، اونم در سن کم و چون واقعا هیچ چیزی از زندگی مشترک حالیم نبود، ولی بعد اون نمیدونم چی شد هیچ وقت خواستگاری نداشتم و اصلا به چشم نمیومدم، انگار خدا بختم رو بست و از نگاه جنس مخالف منو انداخت، تو مراسمات و دانشگاه با اینکه همه میدونستن چقدر خوش اخلاقم ول
استادمون حین مرور فن هایی که انجام میدیم کلی حرف انگیزشی میزنه. دیروز گیر داده بود به پروفایل بعضی از بچه ها :) آخه خیلی جالبه که پروفایل یه بچه دوازده ساله این باشه که "تک درختی تیره بختم" آخه چجوری میشه؟! :))) بعدش استادمون گفت : آدمای ضعیف وابسته چیزهای ضعیف میشن. این جمله به قلبم نشست و خیلی وقته دارم روش فکر می کنم. لطفا سطح انتخاب هاتون رو بالا بیارین چون که هوای بالا خیلی بهتره. کسی که یک بار طعم اول شدن رو چشیده باشه همه جور دردی رو تحمل میکن
سلام 
راستش این چیزی که میخوام بگم شاید بهش بخندید یا ...، اما واقعا برام دغدغه شده و کلافه ام کرده... من یه دختر دم بختم با خانواده ای با آبرو و با شخصیت که واقعا تو  زندگیم آرامش دارم و کلا خانواده خوبی دارم الحمدلله... اما روم نمیشه خواستگار تو خونه راه بدم و یه جورایی خجالت میکشم ...
خونه مون نوسازه و داخلش خوبه اما بیرونش!، یعنی چطوری بگم..!؟، نمای بیرونش خوب نیست و هر چی به بابام میگم نماش رو درست کن اما...، تا حالا صد بار هم خواهر و برادرهام  به
استادمون حین مرور فن هایی که انجام میدیم کلی حرف انگیزشی میزنه. دیروز گیر داده بود به پروفایل بعضی از بچه ها :) آخه خیلی جالبه که پروفایل یه بچه دوازده ساله این باشه که "تک درختی تیره بختم" آخه چجوری میشه؟! :))) بعدش استادمون گفت : آدمای ضعیف وابسته چیزهای ضعیف میشن. این جمله به قلبم نشست و خیلی وقته دارم روش فکر می کنم. لطفا سطح انتخاب هاتون رو بالا بیارین چون که هوای بالا خیلی بهتره. کسی که یک بار طعم اول شدن رو چشیده باشه همه جور دردی رو تحمل میکن
 
 
  دوش بختم بود بیدار
    چشم مست و دیده هُشیار
    انجمن در باغ لاله
      بی نقاب و ماه برهنه
       با نگارم بود مجلس
     گویی لب ها مست بودند
       لب نهادم رو لبانش
     همچو آن شیرخوار طفلی
       بر دهانم لعل لب بود
       می مکیدم مست و هُشیار
 
 
                   زَیم بلوچ
                                                                                                                                                                                                         
یک:
بیرون کشتی چشمان تو ... نوح ام به اذن الهی ...
بایدم جمع کنم جهانی ... درون چشم های تو ...
دو:
تکلیف مرا روشن کردی و دیگر خاموشی ام چرا؟
می گویمت از تلاطم خودم" دریا " و " موجهاش"!
سه:
بدون فکر مرا سوزانده ای میان عکس ها ...
حالا  میان تصاویر گذشته ... دنبال من بگرد!
چهار:
فراموشم شد دستهایت از بس هوا گرم است ...
دستان سرد من ... با دست های تو دیگر چه کارها!
 
پنج:
لبهایت ...
تا فروبسته شد ... دنیا کلید شد ...
حرف نمی زنی ومن ...
میان قفل ها ... ایستاده ام!
شش:
مزار شش گو
بهار می‌رسد اما تو نیستی دیگر
انیس خاطر غمگین کیستی دیگر؟
بهار آمده بختم ولی زمستان است
تمام زندگی‌ام غرق ایستی دیگر
وَ خنده از من و از روزگار من دور است
که روز تلخ وداعت، گریستی دیگر...
تو هست و نیست شدی، ما هنوز حیرانیم
تو بودی و تو نبودی؛ تو چیستی دیگر؟
خوشا شبی که تو را خاطرم نسیم شود-
میان جنگل و ساحل، بایستی دیگر...غریب می‌روی و اشک، همنشین من است
غریب می‌شوم؛ افسوس... نیستی دیگر
 
وسوسه
نامت چه بود؟ آدم فرزندِ کی ؟ من را نیست نه مادری و نه پدری بنویس اول یتیم عالم خلقت محل تولد؟ بهشت پاک اینک محل سکونت؟ زمین خاک آن چیست بر گُرده نهادی؟امانت است. قدت؟ روزی چنان بلند که همسایه خدا ، اینک به قدر سایه بختم بروی خاک اعضای خانواده؟ حوای خوب و پاک، قابیل وحشتناک،هابیل زیر خاک روز تولدت؟در جمعه ای ،به گمانم روز عشق رنگت؟ اینک فقط سیاه ز شرم چنان گناه وزنت؟نه آنچنان سبک که پَرم در هوای دوست نه آنچنان سنگین که نشینم به این ز
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام و وقت بخیر
حرفی نیست جز تمنای دعا در لحظات تکرارنشدنی‌ای که در آن به سر می‌بریم. بسم‌الله...
 شنیدن و دریافت
بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد   
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
 
کو حریفی کشِ سرمست که پیش کرمش        
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
 
باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم         
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
 
رهزن دهر نخفته‌ست مشو ایم
شمایل تو بدیدم بهار یادم رفتز دل ربودن تو  گلعذار یادم رفت
چنان ز دیدن تو مست و شادمان گشتمکه حال مست و خراب و خمار یادم رفت
ز بس کنار تو حالم خوش است و خوش بختمگذشت عمر و غم روزگار یادم رفت
نگاه من به نگاه تو چون که خورد گرهقسم به عشق دگر اختیار یادم رفت
تو را بدیدم و شد عقل و هوش از سر منبه عشق روی تو صبر و قرار یادم رفت
همیشه موقع شادی هوار باید کردز شوق روی تو داد و هوار یادم رفت
دلم ز بار گنه سالهاست زنگاری استتو را بدیدم و گرد و غبار یادم رفت
قسمت اول را بخوان قسمت 47
تقریباً دو ماه از آمدنش می‌گذشت و ماندگار حس می‌کرد؛ حامله باشد.
گوشی‌اش را از روی میز بر می‌دارد و شماره‌ای آرمان را می‌گیرد. بعد از خوردن سه بوق صدای آرمان که توأم با صدای ماشین‌ها بود به کوشش رسید.
- الو؟
با استرس جواب داد.
- الو آرمان اوم...
آرمان که لحن نگران او را می‌بیند با سرعت پرسید: چیزی شده؟
کلیشه‌ای‌ترین سوال ممکن را پرسید.
- کجایی؟
- خوب مغازم دیگه کجا باشم!
- اوم میگم آرمان موقع اومدن میشه یه تست بارداری
قسمت اول را بخوان قسمت 46
ذهن آرمان سمت پری‌ناز می‌رود اما می‌تواند به جرعت قسم بخورد که در همین حال حاظر او پری‌ناز را دوست ندارد.
- نه ندارم چر...
حرفش با گرفته شدن صفحه‌ای کوچک گوشی ماندگار نصفه باقی می‌ماند. به شماره‌ای که روی صفحه است نگاه کرد. شماره‌ای پری‌ناز است!
با ابروهای بالا رفته ماندگار را نگاه کرد تا بفهمد موضوع از‌چی قرار است که خود ماندگار به حرف می‌آید.
- یک ماهه دیوونم کرده پیامک فرستاده، فرستاده امروز هم که خانوم شیر شده
امشب ماه، تنگِ دلِ آسمون نبود اما من بی پروا وارد بهار خواب شدم
بهار خواب، هرگز برای من مکانی برای خواب نبوده
که بالعکس، باعث بیداری های زیادی در من شده؛
بهار خواب همیشه پناهگاهی بوده برای فرار از سرمای جانسوز اتاق
حتی وقتی حجمِ زمستون روی نقطه نقطه ی محیطِ خارج آوار شده
حتی وقتی خارج از اتاق قطبه و داخلش استوا
باز هم این بهار خواب بوده که من رو از خودم و سرمای درون و اطرافم نجات داده
 
عرض بهارخواب رو طی کردم. خودم و به نرده ها رسوندم. با دست ه
امشب ماه، تنگِ دلِ آسمون نبود اما من بی پروا وارد بهار خواب شدم
بهار خواب، هرگز برای من مکانی برای خواب نبوده که بالعکس، باعث بیداری های زیادی در من شده؛
بهار خواب همیشه پناهگاهی بوده برای فرار از سرمای جانسوز اتاق، حتی وقتی حجمِ زمستون روی نقطه نقطه ی محیطِ خارج آوار شده
حتی وقتی خارج از اتاق قطبه و داخلش استوا
باز هم این بهار خواب بوده که من رو از خودم و سرمای درون و اطرافم نجات داده
 
عرض بهارخواب رو طی کردم. خودم رو به نرده ها رسوندم. با دس
قسمت 25
ماندگار با ذوق شوق خریدهای دست عزیزش را می‌گیرد و با خنده او را به داخل هدایت کرد.
- خوبم عزیز جان. شما خوبی؟ چخبر؟
- خوبم گل مادر مثل همیشه منم و پا دردم دیگه.
در حالی که درب اتاق شأن را می‌گشود گفت: از خاله احوال دارین خوبه؟
عزیزش در حالی به سختی و صورت درهم از درد که نشان دهنده پا دردش بود روی تشک کهنه و سفتی توی اتاق نشست و جواب داد.
- خوبه شکر چند روز پیش نامه‌اش رسید.
ماندگار در حالی که آهانی گفت بالشتکی را در پشت عزیزش قرار داد و گفت: ا
ده دقیقه از ورودم به اتاق دکتر گذشته بود اما هنوز سرم را بالا نیاورده بودم که نگاهش کنم. هیچ کلمه ای هم بین مان رد و بدل نشده بود. عاقبت خانوم دکتر به حرف آمد و پرسید:_ چرا ساکتی؟ شروع کن، تو اومدی اینجا که حرف بزنی.همانطور که سرم پایین بود جواب دادم _چشم فقط میشه بگید چقدر وقت دارم؟ساعتش را نگاه کرد و عینکش را از صورتش گرفت و گفت:_راحت باش وقت زیاد داریم.صدای گرفته ام را با بدبختی صاف کردم و گفتم_آخه میدونید خانوم دکتر من واسه اینکه بتونم ببینمتو
شعر در مورد برف
برف
یکی از زیباترین نشانه های زمستان است.با باریدن برف شاهد شور و نشاط
هستیم و همه ما خاطرات خوبی از بارش برف داریم.در این مطلب از سایت پارسی زی سعی کرده ایم اشعار زیبا در مورد برف را برای شما تهیه نماییم.
اشعار زیبا در مورد برف
شعر در مورد برف
برف آمده شبانه
رو پشت‌بام خانه
برف آمده رو گل‌ها
رو حوض و باغچه‌ی ما
زمین سفید هوا سرد
ببین که برف چها کرد
رو جاده‌ها نشسته
رو مسجد و گلدسته
برف قاصد بهاره
زمستان‌ها می‌باره
سلام سلام
ادبیات و شعر, اس ام اس جدید
شعر و متن تبریک ماه مبارک رمضان 1399
در آستانه ماه رمضان می‌توانیم با ارسال اشعار زیبایی برای دوستانمان پیشاپیش فرارسیدن این ماه را تبریک بگوییم. در ادامه با روبکا همراه باشید.
 
اشعار جدید تبریک ماه رمضان 99
متن تبریک ماه رمضان 1399
میگن کـه ماهِ رمضون
ماه مناجات و دعاست
میگن کـه بهترینْ زمان
برای صحبت با خداست
تا با تـو خلوت نکنم
این دلم آروم نمیشه
میخوام باهات حرف بزنم
یه جورایی روم نمیشه
روم نمیشه… آخه خودت
بگو کـ
ادبیات و شعر, اس ام اس جدید
شعر و متن تبریک ماه مبارک رمضان 1399
در آستانه ماه رمضان می‌توانیم با ارسال اشعار زیبایی برای دوستانمان پیشاپیش فرارسیدن این ماه را تبریک بگوییم. در ادامه با روبکا همراه باشید.
 
اشعار جدید تبریک ماه رمضان 99
متن تبریک ماه رمضان 1399
میگن کـه ماهِ رمضون
ماه مناجات و دعاست
میگن کـه بهترینْ زمان
برای صحبت با خداست
تا با تـو خلوت نکنم
این دلم آروم نمیشه
میخوام باهات حرف بزنم
یه جورایی روم نمیشه
روم نمیشه… آخه خودت
بگو کـ
ادبیات و شعر, اس ام اس جدید
شعر و متن تبریک ماه مبارک رمضان 1399
در آستانه ماه رمضان می‌توانیم با ارسال اشعار زیبایی برای دوستانمان پیشاپیش فرارسیدن این ماه را تبریک بگوییم. در ادامه با روبکا همراه باشید.
 
اشعار جدید تبریک ماه رمضان 99
متن تبریک ماه رمضان 1399
میگن کـه ماهِ رمضون
ماه مناجات و دعاست
میگن کـه بهترینْ زمان
برای صحبت با خداست
تا با تـو خلوت نکنم
این دلم آروم نمیشه
میخوام باهات حرف بزنم
یه جورایی روم نمیشه
روم نمیشه… آخه خودت
بگو کـ
ادبیات و شعر, اس ام اس جدید
شعر و متن تبریک ماه مبارک رمضان 1399
در آستانه ماه رمضان می‌توانیم با ارسال اشعار زیبایی برای دوستانمان پیشاپیش فرارسیدن این ماه را تبریک بگوییم. در ادامه با روبکا همراه باشید.
 
اشعار جدید تبریک ماه رمضان 99
متن تبریک ماه رمضان 1399
میگن کـه ماهِ رمضون
ماه مناجات و دعاست
میگن کـه بهترینْ زمان
برای صحبت با خداست
تا با تـو خلوت نکنم
این دلم آروم نمیشه
میخوام باهات حرف بزنم
یه جورایی روم نمیشه
روم نمیشه… آخه خودت
بگو کـ
ادبیات و شعر, اس ام اس جدید
شعر و متن تبریک ماه مبارک رمضان 1399
در آستانه ماه رمضان می‌توانیم با ارسال اشعار زیبایی برای دوستانمان پیشاپیش فرارسیدن این ماه را تبریک بگوییم. در ادامه با روبکا همراه باشید.
 
اشعار جدید تبریک ماه رمضان 99
متن تبریک ماه رمضان 1399
میگن کـه ماهِ رمضون
ماه مناجات و دعاست
میگن کـه بهترینْ زمان
برای صحبت با خداست
تا با تـو خلوت نکنم
این دلم آروم نمیشه
میخوام باهات حرف بزنم
یه جورایی روم نمیشه
روم نمیشه… آخه خودت
بگو کـ
ادبیات و شعر, اس ام اس جدید
شعر و متن تبریک ماه مبارک رمضان 1399
در آستانه ماه رمضان می‌توانیم با ارسال اشعار زیبایی برای دوستانمان پیشاپیش فرارسیدن این ماه را تبریک بگوییم. در ادامه با روبکا همراه باشید.
 
اشعار جدید تبریک ماه رمضان 99
متن تبریک ماه رمضان 1399
میگن کـه ماهِ رمضون
ماه مناجات و دعاست
میگن کـه بهترینْ زمان
برای صحبت با خداست
تا با تـو خلوت نکنم
این دلم آروم نمیشه
میخوام باهات حرف بزنم
یه جورایی روم نمیشه
روم نمیشه… آخه خودت
بگو کـ
غزل شمارهٔ ۸۲۵                    از بـــــرای دلـــــم ای مـــــطـــــربـــــهٔ پــــرده‌ســــرای          چنگ بر ساز کن و خوش بزن و خش بسرای          از حــریـفـان صـبـوحـی بـه جـز از مـردم چـشـم          کـس نـگـیـرد بـه مئی دست من بی سر و پای          چـــنــگ اگــر زانــکــه ز بــی هــمــنــفــســی مــی‌نــالــد          بــاری از هــمــنــفــس خــویــش چــه مــی‌نــالـد نـای          امــــشـــب از زمـــزمـــهٔ پـــر
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مقالات انگلیسی با ترجمه رایگان