نتایج جستجو برای عبارت :

همزاد.!

در کتاب رجوع همزاد هر آنچه که در مورد همزاد لازم است خواهید خواند. همزاد به چه شکلی ظاهر میشود؟ روش کار دادن به همزاد و تقاضای کمک از او. همزاد چه کارهای میتواند انجام دهد؟ چه کسانی نباید دست به تسخیر همزاد بزنند؟ و …..
ادامه مطلب
امروز تا الان خیلی خوب کار کردم. کتابمو جلو بردم. زبان کار کردم هر جفتشو دیگه مقاله چشم و ذهن دوربین وارو خوندم که انگار جوری بود برام که اگه چیزایی که نوشتم نبود ازش فکر میکردم نخوندمش یادم رفته بود ولی خوب شد مروری بر مطالب گذشته انگار تازه قشنگ میفهمیدمش نمیدونم چجوری بگم. دیگه این که عکاس دیدم تو نگاهی به عکس ها رسیدم به رومن ویشینیاک. همینها فعلا. کتابم انگار فیلم داره میگذره خیلی باحاله جذاب شده من که باهاش زیاد همزاد پنداری ندارم جالب
فیلم سینمای 意许遗诺之前世今生 未删减版
خودمم نمیدونم اسم فیلم چیه .. ترنزلیت زدم کاور فیلم رو نیاورد ولی با حروف خودشون میاره کاور و سکانسای فیلم رو :))))))
بوی لاو فانتزی چینی ..یوهان (دختر) معشوقه پرنس شو تو زمان گذشته (امپراتوری چین) هستش که خیلی هم همو میدوستیدن .. که اتفاقی براش میفته و به سرش ضربه میخوره میاد تو زمان حال تو جلد یه پسر و به طور اتفاقی با همزاد پرنس شو برخورد میکنه .. در اصل پسری که یوهان میره تو جلدش با ماشین همزاد پرنس که تو زمان حال
داستان در مورد مردی روسی هستش که کارمند دولته و اسمش آقای یاکوف پتروویچ گالیادکین هست.آقای گالیادکین یه مرد معمولی نیست، این رو تقریبا از اولین صفحات کتاب هم میشه فهمید.این رمان با توجه به فضای بیمارگونه ای که شخصیت اصلی رمان فراهم کرده میشه گفت ژانری روانشناسانه داره. (البته به نظر بعضی مخاطبین آقای کالیادکین بیمار نیست!)من فکر میکنم همه ما در یک برهه خاص از زندگی یا شاید در تمام طول سال های زندگیمون یک آقای گالیادکین مخفی در وجودمون داریم
دوستان عزیز امروز قصد دارم نقد یک سریال بی نظیر براتون بازگو کنم سریالی که با فن گرل ها و ما کی پاپر ها بشدت همزاد پنداری میکند .
زندگی خصوصی او یک سریال عاشقانه _ کمدی ۱۶قسمتی ۲۰۱۹ است که اخیر از شبکه tvn پخش شده و یکی از پر مخاطب ترین سریال های کره جنوبی بوده است که در آن حضور بازیگران جوان و توانمندی از جمله پارک مین یانگ و کیم جائه ووک حضور دارن !
ادامه مطلب
دوستان عزیز امروز قصد دارم نقد یک سریال بی نظیر براتون بازگو کنم سریالی که با فن گرل ها و ما کی پاپر ها بشدت همزاد پنداری میکند .
زندگی خصوصی او یک سریال عاشقانه _ کمدی ۱۶قسمتی ۲۰۱۹ است که اخیر از شبکه tvn پخش شده و یکی از پر مخاطب ترین سریال های کره جنوبی بوده است که در آن حضور بازیگران جوان و توانمندی از جمله پارک مین یانگ و کیم جائه ووک حضور دارن !
ادامه مطلب
هزار سال پیش 
شبی که ابر اختران دوردست 
می گذشت از فراز بام من 
صدام کرد
چه آشناست این صدا 
همان که از زمان گاهواره می شنیدمش
همان که از درون من صدام می کند 
هزار سال میان جنگل ستاره ها 
پی تو گشته ام ...
ستاره ای نگفت کز این سرای بی کسی 
کسی صدات می کند!
هنوز دیر نیست 
هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست 
عزیز هم زبان 
تو در کدام کهکشان نشسته ای ... 
 
× هوشنگ ابتهاج - همزاد 
× شعر جدید جناب سایه ، بخش هایی از این شعر باعث می شود نفس آدم بگیرد
× شبی دیگر
 
عروسک روروئک دار Weisida ،عروسکی شبیه انسان بوده که کودک میتواند با همزاد پنداری با آن او را مانند فرزند خود دانسته از بازی با آن لذت ببرد. این پک عروسک شامل یک روروئک نیز میباشد که کودک می تواند با قرار دادن عروسکش در آن با او بازی کند. این اسباب بازی از باکیفیت ترین پلاستیک های بهداشتی ساخته شده است و کودک میتواند به راحتی با آنها سرگرم شود و حس مسئولیت پذیری و اعتماد به نفسش افزایش یابد.
دوره های عجیب و 180 درجه متفاوت از همی رو میگذروندم.
انفجار ها و گوشه گیری های وسیع و متفاوت. 
بعد از خوندن کتاب ونسان ونگوگِ افسرده توی دوره ای که افسردگیم شدت گرفته بود میتونم بگم فشار روی دلم 100 برابر شد و منفجر شدم و دیگه از رمان هایی که داشتم ترسیدم و سراغشون نرفتم چون شکننده بودم و با هر حرفی و تجربه ای و احساسی همزاد پنداری میکردم و داغون میشدم یا اونقدر سرخوش که بیا و جمعش کن. 
ولی میدونستم آدم این نیستم که کلا کتاب رو کنار بذارم. 
حالا با
اون دوستم که مریض بود باهام تماس گرفت، از دردها و ناراحتی های موقع جراحی باهام حرف زد. قشنگ می تونستش درکش کنم باهاش همزاد پنداری می کردم. یاد خودم و همه سختی هاش افتادم. ولی واقعا یه تحربه فوق العاده بزرگه تو زندگی♥️ واقعا ادم بعد از هر سختی قوی تر میشه
البته بعضی وقتها دهنمون سرویس میشه کثیف
* در آستانه بهار گلدون هامو سرو سامون دادم. برای سال نو هم گندم گذاشتم جوونه بزنهسبز شه
** همراه بابایی رفتم تکمیل پرونده و این من همش چشم انتظار آقای پ
اریخچه تقلب از جایی شروع می شود که " حسن کچل " برای نخستین بار به مکتب رفت . از بد ماجرا ، همان روز امتحان ماهیانه کودکان مکتب بود ؛ لیک حسن کچل از روی تنبلی چشمان چپش را بر روی ورقه ی همزاد انداخت تا نکته ای بس ارزشمند از ورقه ی فوق الذکر دشت کند .
این بود که اولین تقلب تاریخ بشری رقم زده شد . البته این تقلب با روش های بسیار ابتدایی بشری رقم زده شد. البته این تقلب باروش های بسیار ابتدایی (در مقابل ترفند های کنونی ) صورت گرفت . بدین ترتیب که حسن با کلی
«عدالت» مفهومی است که بشر از آغاز تمدن خود می شناخته و برای استقرار آن کوشیده است. عدالت، به معنای خاص کلمه، برابر داشتن اشخاص و اشیاء است. هدف عدالت همیشه تامین تساوی ریاضی نیست. مهم این است که بین سود و زیان و تکالیف و حقوق اشخاص، تناسب و اعتدال رعایت شود. پس، در تعریف عدالت می توان گفت:«فضیلتی است که به موجب آن باید به هر کس آنچه را که حق اوست داد.» حقوق و عدالت دو همزاد تاریخی هستند. در نظر برخی از نویسندگان، حقوق هنر دادگستری و پندار نیک است
نشسته ام و فیلم زنان کوچک Little Women را نگاه میکنم. داستان زندگی چندتا خواهر است. هر کدام با عقاید و استعدادها و البته آرزوهای متفاوت!
یکی از شخصیت ها که جو نام دارد دختر مو بلوند و سرسختی است که به نویسندگی علاقه دارد. یک جورهایی نقش قهرمان خانواده را دارد که همه را به تکاپو و تلاش وادار میکند. یک جور امید و انگیزه خاصی برای رسیدن به چیزهایی که می خواهد در وجودش قرار داده اند.
حس خوبی که با دیدن این فیلم به من مخاطب منتقل شد مطمئنا تا سال ها اسم این
نمی‌داند.مربع، ضلعی ترس را بر نوار احساسی نامتقابل از سوی او تکرار می‌کند. آیا؟ نمی‌دانم و کمتر از آنم که پرسش را به ضیافت برتابم. قلعه متروکم به آرای عشق او دروازه گشوده است. پرچم سفید بر بام. نمی‌داند. هر گوشه پس کوچه ارض و سپهر آدمیان را در پی ردپایی ٱشنا وجب می‌شمارم.چه رویای محوی :)حتی اگر رنگین‌کمانم را کادر گیرم، ناتوان از اشاره‌ای کوچک در پرتگاهی تاریک، سکوتی پنهان می‌نوازم.می‌نوازم تا آنگاه که نماهایی درهم غالب شود.شاید آینه
در آن کرانه که دل با ستاره همزاد است

به من اجازه در اوج پر زدن داده است


در ان کرانه که همواره یک نفر آنجاست

که در پذیرش مهمان همیشه آماده است


در آن کرانه که خورشید پیش یک گنبد

بدون رنگ ز بازار حسن افتاده است


همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است

شبیه تیشه زدن های سخت فرهاد است


سوال می کند از خود هنوز آهویی

که بین دام و نگاهت کدام صیاد است


دلم که دست خودم نیست این دل غمگین

همان دلی است که جامانده در گوهر شاد است


بدون فن غزل بی کنایه می گویم
نمی‌داند.مربع، ضلعی ترس را بر نوار احساسی نامتقابل از سوی او تکرار می‌کند. آیا؟ نمی‌دانم و کمتر از آنم که پرسش را به ضیافت برتابم. قلعه متروکم به آرای عشق او دروازه گشوده است. پرچم سفید بر بام. نمی‌داند. هر گوشه پس کوچه سپهر وارون آدمیان را در پی ردپایی ٱشنا وجب می‌شمارم.چه رویای محوی :)حتی اگر رنگین‌کمانم را کادر گیرم، ناتوان از اشاره‌ای کوچک در پرتگاهی تاریک، سکوتی پنهان می‌نوازم.می‌نوازم تا آنگاه که نماهایی درهم غالب شود.شاید آین
بلند میشوم و می ایستم پشت همان پنجره کوچک؛با همان چشمان نگران.در این شرایط ثانیه ها به واقع دیگر واقعی نیستند؛ارزشمند میشوند و سه برابر به نظر می آیند،تا ابدیت.تو را تا أبدیت نگاه میکنم...
این لحظه را وصل میکنم به همزادش در گذشته ؛به آن همزاد واقعی اش درست ده اسفند و این لحظه ی خیالی خوش بو....
بند به بند همه اش را میاورم جلوی چشمانم.این بار باید درست نگاه کنم،راه برگشتی نمانده،میترسم از خیال خالی شوم و دیگر نتوانم به خاطر بیاورمت.نمیشود ماند.گ
خب کتاب جاودانگی هم تموم شد. نوشتهٔ میلان کوندرا با ترجمهٔ حسین کاظمی یزدی و نشر نیکو نشر. پیشنهاد میکنم حتما این ترجمه رو بخونین. ترجمهٔ قبلی که خوندم اصلا انگار یه چیز دیگه ای بود داستانش :/ اینقدر تحریف داشت! انگار ایین ترجمه یه کتاب جدید بود به خصوص آخراش. اگنس رو نمیدونم چرا واقعا دوست داشتم. با این که تو این کتاب واقعا هیچ همزاد پنداری نداشتم. شخصیتا بعضیاش جداگانه داستانشو گفته بودن ولی یه جایی به هم رسیدن. در کل کتاب خیلی خوبی بود. جدا ا
 
همیشه از موراکامی خیلی یاد گرفتم . یادمه از وقتی که کافکا در کرانه رو خوندم ، حسابی فکرام عوض شد . می خواستم بلند بشم برم خودش رو پیدا کنم باهاش حرف بزنم . می خوام پیداش کنم ازش تشکر کنم که مثل یه استاد صبور به من کلی درس داد. کتاب هاش می تونه یه درمان باشه برا آدم. مخصوصا وقتی که حس همزاد پنداری داشته باشی .
یکی از درس هایی که ازش گرفتم از نوشتن بود که چطور می تونه نویسنده رو درمان کنه و از کلی فکرهای مزاحم و خواب های چرت و پرت آزادش کنه . از تجربه
 
ولی واقعا من اینجوری شدم که وقتی یکی ناراحتم میکنه به جای تلافی کردن یا گله کردن، خودمو براش کمرنگ می کنم. 
یعنی چی؟
یعنی اینکه هر بار شکستم درصد کمتری از من درگیر اون آدم میشه. مثلا بعضیا دیگه اصلا منو ندارن ولی خودشون نمی دونن ... 
+ پ.ن1: من اینجوری نبودم! 
 
دل بر گذر قافله لاله و گل داشت / این دشت که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری / بینی که گل و سبزه کران تا به کران است 
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی / دردیست در این سینه که ه
#معرفی_کتاب ..کتاب سلوک روایت عاشقى قیس بر دخترى است که با او هفده سال اختلاف سنى دارد. و حالا قیسى که در شصت و شش سالگى، معشوق را سرزنش میکند که چرا باید عاقبت چنان عشق سوزانى، چنین زمهریرى مى شد؟قیس نماد مرد شرقى، زن را از آن خود میدانسته، گویى شى اى بوده که به او تعلق داشته که از براى او آفریده شده بوده و از آن رو که همچون همزاد و همنامش “مجنون”، خود را در معشوق و معشوق را در خود ذوب مى بیند، توان درک این جدایى را ندارد، گویى پاره اى از روحش را
فکر کنم  چند قسمت  تو سیزن‌های مختلف بوجک درمورد قضیه نوشتن دایانه. دقیقا تو یه قسمت پروسه نوشتنش و این که تو ذهنش چی میگذره که نمیتونه بنویسه رو نشون میده. تصویر پردازی خیلی خوبی داره. خیلی قشنگ نشون میده چه اتفاقی میفته. خیلی تو اون قسمت باهاش همزاد پنداری کردم. میره سراغ چیزی که باید بنویسه ولی نمیتونه دقیقا دست بذاره روش و شروع کنه به نوشتنش. من هر شب قبل از خوتب فکر میکنم نشستم پشت لب‌تاپ و تند و تند از همه چی مینویسم. کلی نوت نصفه دارم. ه
دوسال میگذره 
از روزی که رفتم مدرسه و همه گریه میکردن...
پاهام شل شد
رفتم جلوتر پیش بقیه..
رسیدم پیش دوستام...ساعت ۷ صبح بود!
وقتی پرسیدم ، گفتن چیشده اما دیگه نفهمیدم...دنیا دور سرم می چرخید...
آخه گفتن تو پر کشیدی حدیثه...
گفتن دیگه نیستی بین ما...
الان دوسال گذشته! اما هنوز وقتی میخوام ازت بگم اشک ها جاری میشن...
آخه تو بهترین بودی...خوشگل ترین و باهوش ترین!
مثل من اسفندی بودی و قرار بود دکتر بشی!
حدیثه...اردیبهشتی که فهمیدم دیگه قرار نیست ببینمت ، شد
روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،فاصله ها درد بیشتری دارند ،میگن دیوونه ام. اما من  یه حالی دارم مثل رؤیا ماندنی  بودم که راهی نشانم دادند ، راهی شدم  از دوری و دیری غمی ندارم زیرا که میدانم زمانه هنری دارد بنام رسیدن . چونان رودی که پیوسته به سوی دریا روان است منم دیر زمانیست راهی منزلگاه عشقم با رهروانی همچون خودم که با هر گام نشانه ای میگذارم بر زمین .زمینی که نه آغاز و نه فرجامش معلوم است بَس که در پَسِ پرده غم و شادی ه
روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،فاصله ها درد بیشتری دارند ،میگن دیوونه ام. اما من  یه حالی دارم مثل رؤیا ماندنی  بودم که راهی نشانم دادند ، راهی شدم  از دوری و دیری غمی ندارم زیرا که میدانم زمانه هنری دارد بنام رسیدن . چونان رودی که پیوسته به سوی دریا روان است منم دیر زمانیست راهی منزلگاه عشقم با رهروانی همچون خودم که با هر گام نشانه ای میگذارم بر زمین .زمینی که نه آغاز و نه فرجامش معلوم است بَس که در پَسِ پرده غم و شادی ه
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است 
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه ی سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله ی این کهنه کمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است 
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه ی سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله ی این کهنه کمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل
زمانی که همزاد هایتان با تیر مستقیم گنبد مبارک حرم حضرت زینب را هدف قرار میداد کجا بودید تا با عشق و علاقه به زیارت حرم مشرف شوید!
روایت است در زمان امام صادق شخصی از خراسان خدمت امام رسید و به امام گفت: آقا جان در خراسان یاران زیادی دارید چرا قیام نمیکنید که مردم خراسان منتظر اذن شما هستند!
 
حضرت نگاهی به خراسانی کرد و فرمود: سهل برخیز و در تنور بنشین 
خراسانی گفت:آقا جان از من بگذر(!) و از من مخواه که خود را بسوزانم!
حضرت فرمودند: از تو گذشتم 
ه
احساس می‌کنم شبیه تکه سنگی شده‌ام از بس که در این چند سال اخیر هر مهری و هر رنج و غمی را تعبیر و تفسیر کرده و تقلیل داده‌ام. این سال‌ها احتمالا بدترین سال‌های زندگیم خواهند شد بس که هیچ نبودم و هیچ در من اثر نکرد. یکی را داشتم و تمام مهر و عشقم را که البته این هم تفسیر شده و تقلیل داده بودم نثارش کردم و از همه‌ی عالم بریدم. مهر و مهربانی حاصل خودخواهی بود و غم و رنج حاصل خودخواهی‌ای دگر.
امروز با فیلم و کنسرت نامجو دلم لرزید، نه اینکه همزاد پن
به جرات میتونم بگم،
آدمی که خودش رو خیلی تحویل میگیره و خیلی منم منم داره و یا به بقیه میگه وقت بگیرین برای دیدنم یا تو الان در حدی نیستی که منو ببینی باشه برای یه وقت دیگه، اون آدم "بیمار" هست و به هیچ عنوان به هیچ درجه و معرفتی نرسیده. آدم نرمال، مطلقا اینطوری حرف نمیزنه، آدمی که به جایی رسیده و واقعا دارای معرفت و افتخار هست، خیلی خیلی متواضع و خاکی هست و بوی تعفن نمیده.
دوم اینکه،
بسیار خوشحالم که ازون شهر مریض خارج شدم و وارد این شهر شدم.
شه
رمان خیابانی به نام ترس
نویسنده : مهرناز احمدی
ژانر : عاشقانه ترسناک تخیلی
خلاصه:داستان داستانِ آینده س سالها بعد از نجاتِ سرزمین از سایه ها یا همان همزاد هایمان.
حالا میانمان کسی هست که سایه س اما آیا سایه ها مقصرن؟…..
دانلود فایلPDF
دانلود فایلAPK
دانلود فایلEPUB
انیمیشن inside out رو دیدیم همه احتمالا.. و هر کس حداقل با یه قسمتیش همزاد پنداری کرده. من الان اتفاقی زدم وسطش و اون صحنه اومد که داره خودشو به کلاس معرفی می‌کنه، و یه خاطره غمگین جزو خاطره های اصلیش اضافه میشه.. برای اینکه جلوشو بگیرن همه خاطره های اصلیش یهو محو میشن. همه ابعاد شخصیتش ناگهان خاموش میشن. من دقیقا خود این صحنه‌ام. خیلی وقته. نمی‌دونم حتی از کی شروع شد. یادم نمیاد. ولی بارها و بار ها شده وسط گریه یهو همه چیز برام بی معنی بشه. یه دفعه ن
همه پیش بینی ها دروغ بود!
امروز یک خبر جهان را شوکه کرد! فرد 40ساله ای در فرانسه، یک ماه قبل از ووهان چین کرونا داشته! و جایی هم سفر نکرده. یعنی مسری بودن یا انتقال از بیمار دروغ است. ویروس در فضا موجود است و این از نظر مذهبی بلا اشکال است، زیرا ویروس از خلقت های خداوند است، و شناخت انسان به معنی خلقت جدید آن نیست. از  ابتدا هم ویروس شناسان گفتند که: ویروس کشنده نیست!  بلکه تضعیف کننده سیستم دفاعی بدن، برای مبتلا شدن به بیماری های دیگر است. ویروس و
قرنطینه خود را چگونه سپری می کنید؟
از صبح تا شب فیلم می بینیم! فیلم هایی که یک عمر است ندیده ایم!
دیدن چرنوبیل را به تازگی به همراه خانواده تمام کرده ایم ... و چقدر همه چیز این فیلم برایمان ملموس بود ... از پنهان کاری و آمار ندادن تا آماده نبودن برای هرگونه بحرانی و اصلا همه چیزش!
دیدن سریال sex education را هم به تنهایی:/ تمام کرده ام. و تا دو روز بعد از دیدن سریال همش با خودم میگفتم "آخه چرااا" . لازم به ذکر است با یکی از شخصیت های سریال همزاد پنداری عجیبی
امروز نبات رو دیدم، فیلم نبات رو میگم.خیلی تیکه هاشو انگار از روی من و بابام ساختن،خیییلی جاهاشو ها، اصلا بدجوری همزاد پنداری کردم باهاشون :)) 
+ از بعد لغو توافقات کلا سر هر چیزی گیر میده:( یعنی کلا باهام خوب نیست،مثلا امروز اومد گیر داد چرا نشستی بازی می کنی، پاشو برو سر درس ات :/ یا مثلا ساعت نه و نیم گیر میده پاشو برو بگیر بخواب-_- ولی اینا مهم نیست یعنی خودم می دونم واسه چیه چون هنوز عذرخواهی نکردم:| ولی وااای....امروز یه گیری داد،خیلی بد بود خی
خودم را وارونه روی تخت پیدا کردم. صبح امروز وقتی چشم باز کردم به صورت چندش آوری وارونه بودم. امعاء و احشایم به صورت وحشیانه ای روی بدنم آونگ بودند. مغزم بیرون از پوست سرم بود و موهایم رفته بود به جای مغزم توی کله. رگ و پی های دست و پایم هم دیدنی نبود. از دیدن خودم وحشت کردم؟ بله که وحشت کردم. آدم صورت حیوانی و متهوعش را ببیند چه حسی بهش دست می دهد! جلوی آینه بایستد و به جای روکش زیبایش کثافات درونش را ببیند. آدم را ترس و هراسی در برمی گیرد که نمونه
Piet Mondrian - Composition with Large Red Plane, Yellow, Black, Grey and Blue, 1921
نمی‌داند.مربع، ضلعی ترس را بر نوار احساسی نامتقابل از سوی او تکرار می‌کند. آیا؟ نمی‌دانم و کمتر از آنم که پرسش را به ضیافت برتابم. قلعه متروکم به آرای عشق او دروازه گشوده است. پرچم سفید بر بام. نمی‌داند. هر گوشه پس کوچه ارض و سپهر آدمیان را در پی ردپایی ٱشنا وجب می‌شمارم.چه رویای محوی :)حتی اگر رنگین‌کمانم را کادر گیرم، ناتوان از اشاره‌ای کوچک در پرتگاهی تاریک، سکوتی پنهان می‌نوازم.می‌نو
ⓜary:‍ درود همراهان گرامی#نقد_شعر #انجمن_ادبی_شعر_باران #مدیریت_برنامه :#جناب_حسین_مهر_آذین#مورخ:۹۸/۳/۲۶یکــشنبه#ساعت_شروع :2⃣2⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣به ابرهای"یقین" یک وجب زمین بدهیدبرای رویش دل ، چشم تیزبین بدهید رسیده برکه ی چشمانِ شب به بیداری'به ماه فرصت دیدار بیش از این بدهیدشهید شد دل تنگ از سکوت ِ دانایانبه این جماعتِ محرومِ درد ، دین بدهید بهار از نشِکفتن گلایه هایی داشتبه باغبانِ سخن ذره ای یقین بدهیدبرای گرمی دلها پس از سکوتی سردبجا
حباب اقتصادی چیست و راه حل ان کدام است؟
حباب یک رشد بادکنکی است در اقتصادی، که مبنای درست رشد اقتصادی را ندارد. و این رشد سریع با یک حرکت غیر معمول،از بین میرود و به اصطلاح این حباب می ترکد. راه حل آن صدور نقدینگی سرگردان است. در واقع نقدینگی سرگردان، همزاد حباب است و به همین دلیل اگر از خوردرو، رانده شود به سهام عدالت می رود! اگر نظارت قوی باشد، به مسکن رفته و یا در میوه و امثال آن لانه می کند. لذا می بینیم تا قبل از حباب اخیر خودرو، شاخص بازار س
 
عنوان : وقفه در مرگ
نویسنده: ژوزه ساراماگو
مترجم:سید حبیب گوهری راد
ناشر: رادمهر
*******************
"مرگ" واژه ای که از ابتدای خلقت، همزاد زندگی است. واژه ای که هم مساوی است با ترس و هراس و هم نوید بخش رهایی!!هراس آور است چون انسان فطرتا تمایل به جاودانگی دارد و مرگ ظاهرا مانعی بر سر راه صعود بشری است.و البته شاید بیشتر هراس آن بر می گردد به همان جان دادن و تسلیم روح و عواقب ارواح!!ساراماگو را با "کوری " شناختم. دوستانی که رمان " کوری " را خوانده اند حتما ب
 
دختر شینا روایتی خواندنی از داستان پشت جبهه هاست. آنجائیکه احساسی ترین ابعاد جنگ را نظاره می کنیم تصویری از تبدیل شدن یک پسر روستایی به یک سرباز ایدوئولوژیک و فرمانده جنگی و سپس بازخوانی داستان عشق او از زبان همسرش ، داستان چندین فرزند "قدم خیر" همسر شهید که در روز های سخت و تنها را در غربت همدان که شما را با خود همراه می کند.می توان گفت این کتاب همزاد کتاب یادت باشد است. زمانی که 30 سال پس از آن روز ها جوانی از شهر قزوین با دختری که عاشقش است ا
چیست این مرگ؟ چگونه به سراغ آدم می آید؟ از کجا پیدایش می شود؟ چرا پیشتر خبرت نمی کند؟ از مادرت زاییده می شوی و خیالش را هم در سر نداری! غافل از اینکه او هم، هرگ هم با تو از مادر زاییده است. پا به پای تو. قدم به قدم. شاید او مرگ از مادری دیگر، از مادر خود، زاییده باشد! اما با هر نفس، با هر گام، با هر دم آن، تو به او نزدیک می شوی و او به تو. رو به تو می آید. مثل چیزی که تو رو به آیینه بروی. تو رو به آیینه می روی، چیزی هم شبیه تو، همتو، رو به تو می آید. دیر یا
چیست این مرگ؟ چگونه به سراغ آدم می آید؟ از کجا پیدایش می شود؟ چرا پیشتر خبرت نمی کند؟ از مادرت زاییده می شوی و خیالش را هم در سر نداری! غافل از اینکه او هم، مرگ هم با تو از مادر زاییده است. پا به پای تو. قدم به قدم. شاید او مرگ از مادری دیگر، از مادر خود، زاییده باشد! اما با هر نفس، با هر گام، با هر دم آن، تو به او نزدیک می شوی و او به تو. رو به تو می آید. مثل چیزی که تو رو به آیینه بروی. تو رو به آیینه می روی، چیزی هم شبیه تو، همتو، رو به تو می آید. دیر یا
همیشه فکر می کردم آنجلینا جولی به خاطر زیبایی بازیگر معروفی شده تا اینکه دیشب این فیلم changeling رو دیدم ... و اونقدر خوب بازی می کرد که کاملا می شد باهاش همزاد پنداری داشت  ... و به خاطر همین فیلم هم نامزد بهترین بازیگر   اسکار شده بود  ( داخل پرانتز بگم فیلمای خارجی هرچقدر که صحنه هاشون کمتر باشه قاعدتا خیانت و عشق های هوس گونه اش کمتره و به یه مفهوم خاص بهتر می پردازه که من رو بیشتر جذب می کنه دیشب از هم اتاقیم خواستم اگر همچین فیلمی داره بهم بده ک
به جای این که در شب های من خورشید بگذارید
فقط مرزی میانِ باور و تردید بگذارید
اگرچه چشم هایم کور شد مثل صدف،اما
به جای قطره های اشک، مروارید بگذارید
همیشه باد در سر دارم و همزاد مجنونم
به جای باد در «فرهنگِ عاشق» بید بگذارید
همین که عشق من شد سکّه ی یک پولِ این مردم
مرا بر سفره های هفت سینِ عید بگذارید!
خیالی نیست، دیگر دردهایم را نمی گویم
به روی دردهای کهنه ام تشدید بگذارید
ببخشیدم!برای این که بخشش از بزرگان است
خطاهای مرا پای خطای دید بگذاری
خواندن رمان باعث می شود یک نوع دیگر از زندگی را بیاموزیم. هر رمانی می تواند ما را به سمت زندگی جدیدی هدایت کند و در تازه ای برای ما باز کند که شاید از آن اطلاعی نداشته ایم. برخی معتقد هستند که خواندن رمان به مراتب از فیلم و موسیقی و یا تئاتر برای ما بهتر است.
اگر دانلود رمان و یا داستان، تبدیل به عادت روتین زندگی ما شود، می تواند قدم بزرگی برای رسیدن به خود شکوفایی باشد. می توان از بین تمام قالب های ادبی رمان را از همه مهم تر دانست. رمان ها می توا
 
معصومه آب‌بند با گرامیداشت هفته بسیج، اظهار کرد: بسیج یک نهاد مقدس و همزاد انقلاب برای تشکیل حکومت اسلامی و آخرین فرایند ما رسیدن به تمدن نوین اسلامی است.
مسئول دفتر بسیج جامعه زنان صومعه‌سرا افزود: امسال ۴۰ سال از تاسیس شجره طیبه بسیج به دستان پر برکت امام خمینی(ره) می‌گذرد و خوشبختانه این الگوی موفق و موثر در تمام ممالک اسلامی مورد استفاده قرار گرفته است.
وی گفت: خط قرمز بسیج، ولایت فقیه، انقلاب و اسلام است که همه گروه‌ها باید با حضور د
Piet Mondrian - Composition with Large Red Plane, Yellow, Black, Grey and Blue, 1921
نمی‌داند.مربع، ضلعی ترس را بر نوار احساسی نامتقابل از سوی او تکرار می‌کند. آیا؟ نمی‌دانم و کمتر از آنم که پرسش را به ضیافت برتابم. قلعه متروکم به آرای عشق او دروازه گشوده است. پرچم سفید بر بام. نمی‌داند. هر گوشه پس کوچه ارض و سپهر آدمیان را در پی ردپایی ٱشنا وجب می‌شمارم.چه رویای محوی :)حتی اگر رنگین‌کمانم را کادر گیرم، ناتوان از اشاره‌ای کوچک در پرتگاهی تاریک، سکوتی پنهان می‌نوازم.می‌نو
الان‌که ساعت ازپنج صبح روز جمعه گذشته
الان که من هنوز نخوابیدم
خوابم‌نبرده یعنی
از گرسنگی اونم در اوج خستگی
الان‌که دهنم و گلوم.پره از عطر خشره کش
الان که اهنگی از یان‌تیرسن که داره پخش میشه
الان‌که من دارم دارمجون دادن یک سوسک‌میبینم از پس جولان دادنهای آخرش
که شاید از روی آخرین‌تلاش ها برای زنده موندن و یا آخرین لذت ها از زندگی
دقیقا همین الان
اره
من دارم تو هپچین وضعیتی به این‌فکرمیکنم که یک‌سوسک دوس داره با حشره کش بمیره یا دمپایی
اولا چرا ناطور؟ مگه نگهبان چشه؟ دوم اصلا چرا نگهبان دشت؟ وقتی اصلا توی داستان نه دشتی بود نه نگهبانی؟ سوما این همه سر وصدا برای چیه؟ یک رمان بی سر و ته با هیچ داستان خاص و با کمترین جذابیتی! پر شده از محتوای جنسی، منحرفانه و خشونت آمیز.
بچه نوجوون‌هایی که تازه دارند به بلوغ می‌رسند و از عالم و آدم‌ متنفرند و احساساتی گذرا و مزخرف دارند قطعا با این کتاب همزاد پنداری می‌کنند و حتما هم خوششون میاد.
تنها مزیت کتاب رو فرم جالب نوشتاریش می‌دونم ک
عنوان: این هیولا تو را دوست داردنویسنده: لیلی مجیدینشر: چشمهتعداد صفحات: 222سال نشر: چاپ دوم 1395
 پشت جلد کتاب نوشته است که این کتاب یک رمان غافلگیر کننده است. اما به نظر من ِخواننده این طور نبود. داستانی ساده و عادی و گه گاه با چاشنی اندکی از تعلیق و همزاد پنداری بود که بخشی از یک زندگی را خیلی معمولی روایت کرد و تمام...
 
* همیشه بر این باور هستم که باید کتاب اولی ها را حمایت کرد. معمولا بین کتاب هایی که میخرم، کتاب اولی ها یکی دو سهم را به خود اختصا
دانلود رایگان فیلم سینمایی باورم کن
فیلم ایرانی باورم کن به کارگردانی محمد حسین پور
کارگردان: محمد حسین پور | ژانر: اجتماعی، خانوادگی | سال تولید: 1393 | تاریخ انتشار: 11 فروردین ماه 1399
مدت زمان: 94 دقیقه | نوع: سینمایی | مخاطب: خانواده | کیفیت ویدئو: WEB-DL
حجم: متفاوت | محصول کشور ایران | تهیه کننده: محمد حسین پور
خلاصه داستان: دو همزاد نگار و دنیا در مسیر زندگی همسفر میشوند تا تصمیم جدیدی برای ادامه‌ی راه‌شان بگیرند. برنا ضلع دیگر این مثلث در این سفر ش
دانلود آهنگ جدید حمید رشیدی وابستگی
Download New Music Hamid Rashidi Vabastegi
آهنگ جدید حمید رشیدی بنام وابستگی
حال غریبی دارم از آشوب چشمانت وقتی که در آغوش همزاد بارانم
من تک سوار کوچه های خیس پاییزم طعم بهار درد هایت را نمیدانم وقتی که نباشی زندگی کردن هم اجباریست وابسته چشمان تو جان تو هستم
 
 
 
دانلود آهنگ با کیفیت 320
 
متن آهنگ وابستگی
 
آهنگ های حمید رشیدی
اهنگ دلبری و دانلود کردم و با صدای بلند با هندزفری گوش میدم میرقصم 
لبخند میزنم خودم و دوست دارم
با خودم در صلحم... 
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


همزاد دلم بانو
ماه کاملم بانو... 
ای واژه رویایی
الحق که
کارآفرینی چه ویژگی‌هایی دارد؟ویژگی‌های خاصی که کارآفرینی را از اقدامات مشابه با آن متمایز می‌کند عبارت‌اند از: 1. کارآفرینی یک فعالیت اقتصادی و پویا استکارآفرینی یک فعالیت اقتصادی است، زیرا با نیت ارزش‌آفرینی و کسب سود مالی و از طریق استفاده بهینه از منابع محدود، یک کسب‌وکار جدید راه‌اندازی و مدیریت می‌شود. به‌علاوه، ازآنجایی‌که این ارزش‌آفرینی در میان فضای ناامن کسب‌وکار باید به‌طور مستمر ادامه پیدا کند، لذا کارآفرینی به‌هیچ
دنیایی خارج از ذهن من وجود داره. حتی دنیایی خارج از چیزی که من الان توشم و زندگی میکنم. دلم میخواد به اون دنیا برسم. تجربه کنم. و دنیای الانمو با تمام وجود درک کنم. اگه سربه هوا نبودم وقتی بچه تر بودم میفهمیدم این زمان فقط یکبار اتفاق می افته. هجده سالگی فقط یک بار بود. حالا هم بیست و پنج سالگی. دلم میخواد دنیایی رو تجربه کنم که کسایی مثل سونتاگ درک و تجربه کردن. یاد ماهی سیاه کوچولو بخیر. بچه که بودم داستان مورد علاقم بود. میخوام ببینم ته این جویب
همه ی داستان ها از آن جا رقم میخورند که کسی فکر می کند:(( از کجا شروع کنم؟)) امّا من نمی خواهم داستان را مثل یک راوی خوب روایت کنم! از پَرِش های مغزم می ترسم که اگر از یکی بود و یکی نبود زبان باز کنم ، وقتی به اول خط ِ اوج داستان برسم نتوانم تک تک ِ کلمات و حس هایش را درست مثل او ادا کنم.
میخواهم قطره به قطره آنچه بر روح ِ من چکیده شد را نمایش دهم.
گاهی فکر میکنم زندگی من خیابان ِ بی مقصدی است که فقط برای رفتن ساخته شده است. مثل هر روز ِ هر سال ، من پشت ف
همه ی داستان ها از آن جا رقم میخورند که کسی فکر می کند:(( از کجا شروع کنم؟)) امّا من نمی خواهم داستان را مثل یک راوی خوب روایت کنم! از پَرِش های مغزم می ترسم که اگر از یکی بود و یکی نبود زبان باز کنم ، وقتی به اول خط ِ اوج داستان برسم نتوانم تک تک ِ کلمات و حس هایش را درست مثل او ادا کنم.
میخواهم قطره به قطره آنچه بر روح ِ من چکیده شد را نمایش دهم.
گاهی فکر میکنم زندگی من خیابان ِ بی مقصدی است که فقط برای رفتن ساخته شده است. مثل هر روز ِ هر سال ، من پشت ف
هزار سال پیش
شبی که ابر اختران از دوردست
می‌گذشت از فراز بام من
صدام کرد
چه آشناست این صدا
همان که از زمان گاهواره می‌شنیدمش
همان که از درون من صدام می‌کند
هزار سال میان جنگل ستاره‌ها
پی تو گشته‌ام
ستاره‌ای نگفت کزاین سرای بی کسی، کسی صدات می‌کند؟
هنوز دیر نیست
هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست
عزیز هم‌زبان
تو در کدام کهکشان نشسته‌ای؟...!
                                                   ''هوشنگ ابتهاج''
کتاب حکایت دولت و فرزانگی رو برای چندمین بار خوندم.. 
با جوان درمانده کتاب همزاد پنداری میکنم.. کسی که یکجایی مشغول کاره، ولی از شغلش و محیط کاریش و درامدش و موقعیتش راضی نیست و در بین همکاران افسرده ش احاطه شده و ماههاست که میخواد استعفا بده ولی جراتش رو نداره.. 
دقیقا من بودم!
ماهها بود که میخواستم استعفا بدم ولی میگفتم از اینجا برم کجا برم! غافل از اینکه اینجا برای من حکم قفسی داشت که وقتی ازش ازاد شدم فهمیدم چه روزای خوبی رو بر خودم حرام کرد
کشاورزی صبور و طنازدر یکی از روستاهای کشور
زندگی می کرد. به دلیل عائله زیاد در چنبره فقر گرفتار بود و علیرغم تلاش و کوشش
فراوان قادر به رهایی از تله فقر نبود. طوری که فقر مهمان همیشگی او و او نیز
میزبان دایمی فقر گشته بود و گویی همزاد یکدیگرشده بودند.
بعد از گذشت سالیان
متمادی و نمایان شدن سفیدی در ریش و موی سرکشاورز، روزی کشاورز فقیر از روی طنز رو
به فقر کرد و گفت:
ای مهمان همیشگی!!! ای همنشین دایمی!!! یه روز ،آن هم فقط یه
روز نه بیشتر، برو خانه
 
هنوز دکتر، مهندس ها روی بورسند. پولدار شدن، شاید مهمترین دلیل بسیاری برای دانشگاه رفتن بوده وهست، برای همین آرزوی دکتر و مهندس شدن به فکر خیلی از دانش آموزان راه می‌کشد.
به گزارش ایسکانیوز؛ «هدایت تحصیلی»، مثنوی هفتاد من کاغذی است که این روزها همزاد و همنشین هزاران شرکت کننده در کنکور سراسری و والدین آنها شده است اما عدم توجه لازم به علاقه‌های آن ها و نگاه سلیقه‌ای و تحکم‌آمیز در انتخاب رشته، باعث سردرگمی آنها شده است.
شخصیت های اول ا
سلام، خوب دومین روز هفتم داره میگذره باورتون میشه دوست دارم این هفته زودتر برسه به پنجشنبه و جمعه
شنبه نرفتم سرکار ودورکاری گرفتم، هرچند روز کاری بقیه سرکار کاملا ک* ری شد، و تریون هی زنگ میزد می گفت شلوغه کلافه ایم، گفتم ما روز خلوت نداریم، شما چون، من بودم مشتری رو کارش رو زود اوکی میکردم دیگه کسی نمیومد سمت میزت گفت راست میگی، گفتم پ ن پ دروغ میگم!
امروزم حال نداشتم برم گفتم 12 میام گفت چرا؟ گفتم حال ندارم گفت باشه!الف هم حالش بهتر من نیست و
          

تنهایی امتنهاییم را با خودم بردم تا انتهای خلوت دیشبباور نمی کردم که می سوزمدر بوسه های داغی از یک تب
مثل سکوتی لال تا فردازیر لحاف ترس خوابیدم بازم تو را در نیمه های شبدر کوچه های خواب می دیدم
همزاد من ، این زادگاهم رابرچین و برخیز و مسافر شودنیا ملون دین ِ بد عهدیستبر مذهبی پر کینه ، کافر شو
راه فراری نیست تا ، هستیای با من از عهد نخستینمباید کنم هجرت از این باورباید که خود از ریشه برچینم
سهم ِ قشنگ ِ من ، تمام ِ منحلقوم من در گیر
انسان گاهی از تشابهاتی که در فرهنگ های بشری میان ظریفترین تعابیر وجود دارد به شگفتی در می آید. خیام در رباعی ای می گوید:
گر آمدنم بخود بدی نامدمیور نیز شدن بمن بدی کی شدمی
به زان نبدی که اندر این دیر خرابنه آمدمی نه شدمی نه بدمی
جالب است که در اساطیر یونانی داستانی هست که در آن میداس که در اساطیر معروف به جاه طلبی هست، در پی سیلنوس همزاد دیونیزوس می افتد تا از حکمت او برای بهبود زندگی خود هر چه بیشتر استفاده کند. این میداس همان کسی هست که در افس
نمونه های بازتولید استون مارتین DBS GT زاگاتو و DB4 GT زاگاتو درنهایت آماده ی خودنمایی تو دنیای واقعی هستند؛ مدل هایی که ازنظر ظاهری بسیار خیره کننده به دید می رسند. خودروساز انگلیسی این کلکسیون را یادبود صدساله DBZ نام گذاری کرده است و فقط ۱۹ دستگاه از این دو خودرو می سازد. هر جفت استاندارد این خودروها ۶ میلیون پوند (۷،۳۷۴ میلیون دلار) قیمت خواهد داشت.DBS GT زاگاتو درحقیقت مدلی ویژه از DBS سوپرلجرا است که در مقایسه با معیار نمونه DBS، از جلوپنجره ی باز
          

تنهایی امتنهاییم را با خودم بردم تا انتهای خلوت دیشبباور نمی کردم که می سوزمدر بوسه های داغی از یک تب
مثل سکوتی لال تا فردازیر لحاف ترس خوابیدم بازم تو را در نیمه های شبدر کوچه های خواب می دیدم
همزاد من ، این زادگاهم رابرچین و برخیز و مسافر شودنیا ملون دین ِ بد عهدیستبر مذهبی پر کینه ، کافر شو
راه فراری نیست تا ، هستیای با من از عهد نخستینمباید کنم هجرت از این باورباید که خود از ریشه برچینم
سهم ِ قشنگ ِ من ، تمام ِ منحلقوم من در گیر
مبارزه با فساد اداری
مدیریت دولتی برای مدیریت فساد به ابزار‌های مختلفی متوسل شده و
اندیشمندان، دیدگاههای مختلفی برای مدیریت فساد ارایه کرده‌اند.یکی از این دیدگاهها «دیدگاه زندان تمام‌دید» است که براساس آن، فناوری اطلاعات، کلید اصلی و توانساز کنترل فساد تصور می‌شود.در
این مقاله با ارایه چند مثال به نقد این دیدگاه پرداخته، استدلال می‌ شود
که فناوری اطلاعات نه تنها اثر قابل ملاحظه‌ای بر مدیریت فساد ندارد، بلکه
در برخی موارد خود فرصت
حاشیه نشینی
از پیامدهای صنعتی شدن و شهرنشینی شتابان، می‌توان به پدیده حاشیه نشینی و سکونت گاه‏‌‌های غیررسمی اشاره کرد.حاشیه نشینی
شهری که شاید همزاد شهر و شهرنشینی باشد، در شرایط امروزین ابعادبزرگ تری
یافته و یکی از مسایل مهم کشورها، به ویژه کشورهای کمتر توسعه یافته، محسوب
می‌شود.یکی از مسایل مهمی که حاشیه نشینی برای شهر‏‌‌های بزرگ فراهم آورده است تهدید امنیت انسان‏‌ها می‌باشد.درمحلات
حاشیه نشین نرخ جرایم و بزهکاری به علت تراک
همهٔ هستی من آیهٔ تاریکیست
که ترا در خود تکرارکنان
به سحرگاه شکفتن‌ها و رستن‌های ابدی خواهد برد
من در این آیه ترا آه کشیدم، آه
من در این آیه ترا
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
 
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه میآویزد
زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر میگردد
 
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد، در فاصلهٔ رخوتناک دو همآغوشی
یا نگاه گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر
من مدرسه رو دوست دارم نه به‌خاطر اینکه درس خوندنو دوست دارم و طالب کسب علمم. اونجا رو دوست دارم چون آدمای توشو دوست دارم. چون اون شیش نفر اونجا هستن که می‌دونن من کیم، چیم، آهنگ مورد علاقه‌م چیه، کتاب مورد علاقه‌م چیه، با کدوم شخصیت بادبادک‌‌باز همزاد پنداری می‌کنم، آرزوم اینه که یه دخمهٔ داروسازی داشته باشم یا اگه نشد فیزیوتراپی بخونم، روکدوم خواننده و بازیگر و فوتبالیست کراش دارم. می‌دونن دو هفته قبل که دم در صدرا رو دیدم دچار هارت ا
دارم به این فکر میکنم چقدر کار خوبی کردم که به حرف خواهرم گوش دادم و کتاب ملت عشق رو خوندم. گاهی اوقات  خیلی با الا همزاد پنداری میکنم. چقدر شبیه این زن بودم! و چقدر نصیحت ها و حرفهای شمس به من تلنگر زدند. چه خوب که بعضی از نویسنده ها همچین رمان های اموزنده و تکان دهنده ای مینویسند. یک جوری که فکر میکنی این رمان فقط برای اینکه تو متحول بشی نوشته شده! گاهی اوقات بعضی از قانون های شمس چنان منو تو فکر فرو میبرد که واقعا زمان رو فراموش میکردم. وقتی دا
وقتی نمی نویسم، کلمات از اختیارم در میرن! ذهنم پر و پرتر میشه از حرفها و بیشتر عاجز میشم از در رفتن عنان کلمات و جملات ! غرق میشم تو خودم. میشم مثل آتیش زیر خاکستر .آروم، سوزان...


چند وقتی است که حیرانم و تدبیری نیست... ذهنم پر از حرفه . خواسته یا ناخواسته دارم از قالب های تحمیل شده بیرون میام و دفرمه میشم . ذهنم شده پر از چراهای مشروط و نامشروط نامشروع. چراهایی که نمیشه با همه کس درمیون گذاشت. چراهایی که تازه فهمیده ام جواب ندارند ...


بدا به حال او
خوندن کار عجیبی هست. فرقی نمیکنه به چه زبانی. آدمو غرق خودش میکنه. غرق که میشی دیگه کلمات رو نمیفهمی که داری میخونیشون. انگار حرکت کنی و یه دنیای فوق العاده رو جای دیگه ای تجربه کنی. انگار از جایی که هستی کنده بشی جدا بشی و بری. نمیدونم کجا. انگار کتاب با کتاب فرق کنه چیزی که فقط مختص همون کتاب هست. نمیتونی بگی میری تو دنیای نویسنده. نه دنیای کتاب با دنیای نویسنده اش یکی نیست حتی خود نویسنده هم به نظرم اگه کتابشو بخونه تازه تجربه میکنه اون دنیای
مدتی که گذشت، یک زندگی غیرطبیعی که قراره برام عادی بشه رو تجربه کردم. به همه کار میخواستم برسم و به هیچ کار نمی رسیدم. سهم دانشگاه و موزه فقط یکی دو ساعت در هر روز بود تا اینکه دیروز، یه سرما خوردگی اومد و از همه چیز، حتی زندگی، انداختم. 
نمی دونم تمثیل ها چقدر توی زندگی شما نقش دارند، ولی ذهن من دیوونه پیدا کردن روابطه؛ کوچیکتر که بودم، حوالی چهارم ابتدایی که تازه بهمون «بخش پذیری» رو یاد داده بودن، من دیوونه وار بخش پذیری پلاک هر ماشینی که م
هیوندای سانتافه یکی از پر فروش ترین شاسی بلندهای هیوندای در میدان ایران که داخل سال ۲۰۱۷ با فیس لیفت ظاهری وارد راسته خودرو ایران شد و به مدت سه سال لقب پرفروش ترین خودرو وارداتی را از آن خود نمود. سانتافه ۲۰۱۷ از SUVهای پرفروش شریک شدن خودروسازی هیوندای است که بوسیله برهان ظاهر زیبا، تجهیزات فنی خوب و موتور قدرتمند طرفداران بسیاری دارد. طراحی ظاهری درون نمای جلو، جلو پنجره کبد ضلعی که امضای هیوندای می باشد و در سایر محصولات این باهم اتحاد
الان ساعت 2:15 بامداد سومین یکشنبه از اسفندماه 98 هستش که فیلم هوش مصنوعی یا AI از کارگردان مشهور اسپیلبرگ رو دیدم. به شدت تحت تاثیر موضوع این فیلم قرار گرفتم. سالها پیش، زمانی که بچه بودم این فیلم رو در حد چند دقیقه از صدا و سیما دیده بودم اما اینبار فرق داشت. در سکوت شب و تنهایی با فراغ خاطر از تعطیلی کار و قرنطینه کرونا، این فیلم رو نه تنها دیدم بلکه با دقیقه دقیقه اون همزاد پنداری کردم.
به ساختار فیلم و اشکالات فنی و یا نقاط قوت اون کاری ندارم چ
حیوان خانگی پدیده ی نوظهوری در زندگی بشر نیست اما رواج و سبک رایج امروزی این پدیده با گذشته متفاوت است و در جامعه ی ایرانی نگهداری حیوانات خانگی نوعی رفتار مدرن و غیرسنتی تلقی می شود. گذشته از اینکه نگهداری پرندگانی چون قناری، مرغ عشق و کبوتر و همین طور آبزیانی چون ماهی های زینتی رفتاری سنتی تر و پذیرفته تر است اما رواج نگهداری از سگ های خانگی و گربه ها به سال های اخیر بر می گردید و به نوعی شاید تقلید از فرهنگ غرب بوده گرچند که این رفتار یک کپ
 
چگونه عکس کودک را به یکی از قهرمان های جنگ ستارگان تبدیل کنیم ؟
کودک تان شخصیت های جنگ ستارگان را دوست دارند ؟آیا خودتان علاقه ای به عکاسی کودک دارید ؟
اگر اینطور است پس دست به کار شوید ، دوربین یا  موبایلتان را بردارید و با دادن سلاح جنگ ستارگان به کودکان آنها را ستاره کنید .
بیشتر بدانید: آتلیه نوزاد
تنها چیزهایی که نیاز دارید :
*تنظیمات
*گرفتن عکس کودک
*شمشیر کودک را با فتوشاپ روشن و رنگی کنید
برای اینکار اول باید مطمئن باشید که عکس کودک به
این کتاب یعنی تنهایی دم مرگ نوشتهٔ نوربرت الیاس با ترجمهٔ امید مهرگان و صالح نجفی نشر گام نو دقیقا در حالوهوای این روزاست که ما نزدیک تر از هروقت دیگه به مرگیم و خیلی هامون عزیزانمون رو از دست دادیم به خاطر بیماری کرونا. و این که ما ناتوانی داریم در مواجه شدن با مرگ حتی اگه این همه تعداد مرگ رخ داده باشه. هرچند که من خیلی حرفهاش رو واقعا درک میکنم به خاطر بابابزرگم که روز به روز ضعیف تر و رنجور تر میشه. :((( یه زمانی از مرگ میترسیدم . نه از مرگ خ
پادکست در خدمات تولید محتوای صوتی
پادکست یک برنامه شبیه برنامه‎های رادیویی است که با تجهیزات دیجیتالی ضبط می‎شود سپس طریق رسانه‎های شخصی جهت پخش صدا در دنیای اینترنت برای مخاطبان ارائه می‎شود.
امروزه برای بسیاری از رسانه‎ها و شبکه‎ها پادکست امری مهم و فراگیر است از آنجا که حجم آن نسبت به دیگر برنامه‎های رادیویی کم‎تر باشد یا راحت‎تر مخاطب با آن ارتباط برقرار می‎کند و چون فقط از حس شنیداری استفاده می‎شود برای بسیاری از افراد که مشغ
 قبل از این که شروع کنم صادقانه اعتراف کنم که دوباره یک صدایی لعنتی می شوم که می گوید هی تو بد ترین نویسنده یی هستی که می شناسم اما اگر بازیگر بد نبود جایزه یی به نام تمشک طلایی خلق نمی شد 
یک دو سه بریم سراغ داستان 
روزی روزگاری بی خیال می خواستم بگویم چه قدر از شروع و پایان افسانه ها خوشم می اید به خصوص به خاطر پایان های خوشش،تا حالا شده که زندگی یک افسانه باشد یا خودت افسانه باشی 
خاطره یی که تعریف می کنم شبیه هیچ خاطره یی نیست که شنیدید چون
سلام امروز قصد دارم هشت اهرمی که باعث افزایش فروش آنلاین وب سایت می شود را به همراه چند مثال معرفی کنم این روش ها همه زیربنای روانشناسی دارند و بر اساس کارکرد مغز ساخته شده اند.اهرم اول:رنگ دکمه فراخواناستفاده از دکمه زرد یا نارنجی بیشتر قابل تشخیص است تا رنگ های تیره تر زمانی که بازدیدکننده ها به سایت شما می آیند نا خودآگاه به رنگ های روشن تر خیره می شوند و در کمتر از سه ثانیه می خواهند متوجه کارکرد دکمه ی درون صفحه شوند.
قرمز و نارنجی با بال
نه نه. نمی‌خواهم راجع به این سیستم بلاگدهی صحبت کنم. بحث جدی است؛ بحث واقعا بر سرِ بیان است. بر سرِ اینکه چرا انسان فکر می‌کند باید خودش را توضیح دهد. از عینی ترین مسائل تا ذهنی ترین آنها را. چنانچه می‌بینیم امروزه بخاطر شبکه های مجازی اوضاع بیان بیداد می‌کند، اما من هرچه فکر می‌کنم هیچ نتوانستم تخیل کنم که زمانی انسانی بوده که هیچوقت احتیاجی به بازگو کردن خود پیدا نکرده باشد. اما آیا هر کس باید خودش را شبیه دیگران ابراز کند؟ آیا این یکی ا
سریال احضار
سریال احضار یک سریال ایرانی در ژانر ترسناک به تهیه کنندگی و کارگردانی رامین عباسی زاده است که به صورت هفتگی در شبکه نمایش خانگی توزیع می شود.احضار اولین سریال ترسناک ایران است. این سریال از ۱۹ دی ماه ۱۳۹۷، چهارشنبه ها در شبکه‌ نمایش‌ خانگی پخش میشود.مدت زمان هر قسمت حدودا ۵۰ دقیقه است.این سریال همچنین منطبق با آموزه های همزاد پندارانه شرقی از مواجهه با ارواح و اجنه است.تهیه و تولید این سریال نزدیک به سه سال زمان برده است.
خل
سلول های خاکستری قلبش/2
سلول های خاکستری قلبش/3
 قبل از این که شروع کنم صادقانه اعتراف کنم که دوباره یک صدایی لعنتی می شوم که می گوید هی تو بد ترین نویسنده یی هستی که می شناسم اما اگر بازیگر بد نبود جایزه یی به نام تمشک طلایی خلق نمی شد 
یک دو سه بریم سراغ داستان 
روزی روزگاری بی خیال می خواستم بگویم چه قدر از شروع و پایان افسانه ها خوشم می اید به خصوص به خاطر پایان های خوشش،تا حالا شده که زندگی یک افسانه باشد یا خودت افسانه باشی 
خاطره یی که تعر
‍ ‍ ‍ درود همراهان گرامی#نقد_شعر #انجمن_ادبی_شعر_باران #مدیریت_برنامه :#بانو_مریم_راد #مورخ:۹۸/۴/۲یکـشنبه#ساعت_اجرا :2⃣2⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣کنار ساحل دریا دو نخ سیگار می چسبدکه تنهایی به عاشق های خود آزار می چسبدسکوت قبل طوفانم اگر این بغض بگذاردنیایش های با ماه از سرِ دیوار می چسبدتو لبخندِ نوازش های بارانی نمی فهمیسقوط از گونه های قرمز تب دار می چسبدتو کوه خنده باشی و من آن بغضی که خاموشمشبی بر سینه ی سردم شوی آوار می چسبدشدم فرهاد تا دیدم شکوه قصر
میگم من اگر برم حرم یک وقت بد نباشد نمی تونم از این مدل عکسا که تصویر گوشی در جوار حرم هست منتشر کنم ؟؟
اسکرین شات بگیرم قبوله؟؟
داشتم فکر میکردم اصلا یک روز مختص الوبلاگیون  برم حرم بعد داشتم تو ذهنم لیست میگرفتم اسم ها رو با حداکثر یک جمله:
رفیق جان راهشو پیدا کنه و نور خدا بتابه به زندگیش ، چند موردی که دلش میخواهد بهشون برسه
سرور جان آرامش گمشده اش رو پیدا کنه❤️
آلا خانوم سلامت و تندرست باشه و دوباره مستحکم باشم...
برادر معز (بقیه اش یادم ن
خواب دنیایِ مهدی جهانیُ
پلی میکنمُ یادِ اشک هایِ چند وخت پیش میفتم اشک هایی که نه از سرِ عشق بود
نه از سرِ دغدغه هایِ ریزُ درشتِ زندگی اشک هایی که به خاطرِ پی ام بازی
با یکی از دختر عمه هام ریختم که متاسفانه قضیه انقدر خصوصیِ که نمیتونم
دربارش کوچیکترین حرفی بزنم فقط درهمین حد بگم که اون شب به اندازه یِ چهار
سالُ ده ماهُ یک هفتهُ یک روز عاشق بودنم اشک ریختم که فقط از این ترسیدم
که نکنه از دستشون بدم البته این هم بگم ها من اون چند وخت پیش ها ک
چند وقت پیش با سین در مورد موسیقی روز و فاصله عظیمی که از موسیقی خوب گذشته گرفته حرف میزدیم. هر دو موافق بودیم که موسیقی روز خیلی به بیراهه رفته و دیگه خیلی سخت میشه یه آهنگ خوب برای گوش کردن و لذت بردن پیدا کرد. هر دو موافق بودیم دیگه تقریبا هیچ گروهی مثل Queen وجود نداره که آهنگاش آدم رو به وجد بیاره. هیچ گروهی مثل Scorpions وجود نداره که گیتارشون تو گوشهات آتیش به پا کنه. حتی یه سری از سبک ها دیگه به طور کل خواننده متوسطی هم نداره. بیشتر خواننده ها
#نقد_شعر_سپید پشیمانی از سلول،سلولانسان ضجه میکشد.آرزو دردوردست اینتصویرسایه مرگ دارد.وقت رفتن ازچنگال زندگیجایی که میان بد وبد هبوطمیکنیم،وفریادهادرلجن دنیامیپوسدوهمچیزفلسفه ای بدون سانسورکه میتراود وبنظرشهدیست...شکوه#شهر_آشوب#نقد_شعر_سپید بنام خداوند مهر از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود ،بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی خواهم کرد . ☑️ قبل از اینکه بخواهم به
یک:
رفته ای از داستان لیلی خود ... پای برهنه...
از بس شتاب داشته ای ... قلب نبردی(؟)!!!
دو:
ورق برگشت و لیلی از مدرسه... رفت ...
توی مجنون ولی ...همیشه دانش آموزی!...
سه:
بستم پای دلم را به دو پلک تو ولی ...
پلک برهم نزدی ... تا که من از عشق نمردم!
چهار:
انگشتر فیروزه ام را میان آسمان تو گم کردم ...
پیدانشد تا خم نشد آسمان قامت عشقت!...
پنج:
خریده ای دوجهان مرا با نام خود یامهدی(عج)...
سپرده ام دل و دین را به عشق زمان یامهدی(عج)...
شش:
مزار شش گوشه ات را نبوسیده ام جز عشق ...
یک- اینترنت (جهانی؟؟!!) یک هفته‌ست که قطع کردنی شده و دسترسی به اینستاگرام، توییتر، تلگرام و هرجایی که من روزامو اونجا میگذروندم؛ غیرممکن.
دو روز اولشو درگیر سفر و دانشگاه بودم و متوجه نمی‌شدم اما حالا خیلی سخت می‌گذره اونم برای آدمی مثل من که تقریبا تمام زندگی و احساساتش توی موبایل خلاصه میشه. آدمی که دلش میخواد حرفاشو بنویسه و بقیه بخونن و درک کنن. روزای اول که نمیدونستم اینترنت (ملی؟؟!!!) وصله به خوندن آفلاین کانال ‌های تلگرامم و نوشتن س
اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ لَمْ یَقْصِمْ جَبّارِى دَهْر قَطُّ اِلاّ بَعْدَ تَمْهیل وَ رَخاء، وَ لَمْ یَجْبُرْ عَظْمَ اَحَد مِنَ الاُْمَمِ اِلاّ بَعْدَ اَزْل وَ بَلاء، وَ فى دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْب، وَما اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْب مُعْتَبَرٌ. وَ ما کُلُّ ذى قَلْب بِلَبیب، وَلا کُلُّ ذى سَمْع بِسَمیع، وَلا کُلُّ ذى ناظِر بِبَصیــر. فَیاعَجَباً ـ وَ مالِىَ لا اَعْجَبُ ـ مِنْ خَطَاِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلافِ حُجَج
 ‏gift انگلیسی به معنی هدیه، و gift آلمانی به معنی سم از یک ریشه‌ اند: اولی از give و دومی از geben، به معنی دادن.
واژه‌ی venum در لاتین به معنی زهر است، که در ایتالیایی velon شده، در همان معنی؛ و هر دو از مصدر volere آمده‌اند که معنی خواستن و آرزو و شهوت می‌دهد. نام ونوس venus هم، که الهه‌ی عشق و زیبایی‌ست، از همین ریشه است. شکل دیگری از این ریشه در wish انگلیسی مانده است. در پهلوی نیز واژه‌ی ویش viš به معنای زهر است.
_______
در تعبیر خواب گفته می‌شود که دیدن گنج نشان
اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ لَمْ یَقْصِمْ جَبّارِى دَهْر قَطُّ اِلاّ بَعْدَ تَمْهیل وَ رَخاء، وَ لَمْ یَجْبُرْ عَظْمَ اَحَد مِنَ الاُْمَمِ اِلاّ بَعْدَ اَزْل وَ بَلاء، وَ فى دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْب، وَما اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْب مُعْتَبَرٌ. وَ ما کُلُّ ذى قَلْب بِلَبیب، وَلا کُلُّ ذى سَمْع بِسَمیع، وَلا کُلُّ ذى ناظِر بِبَصیــر. فَیاعَجَباً ـ وَ مالِىَ لا اَعْجَبُ ـ مِنْ خَطَاِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلافِ حُجَج
کارآفرینی چیست و کارآفرین کیست؟
کلمه Entrepreneur که در زبان فارسی به کارآفرین ترجمه شده، اصالتاً یک کلمه فرانسوی است که اولین بار در سال 1723 میلادی برای توصیف فردی که با پذیرفتن ریسک اقتصادی و با امید به سودآوری، یک کسب‌وکار را راه‌اندازی و مدیریت می‌کند وارد واژه‌نامه‌های فرانسوی شد. با این تعریف از کارآفرین، کارآفرینی فرآیند اقداماتی است که یک کارآفرین به‌عنوان شخصی که همیشه به دنبال ایده‌های تازه است، به آن‌ها متوسل می‌شود تا با پذیرف
بازی‌های رایانه‌ای زمانی به اعتیاد برای افراد تبدیل می‌شوند که وقتی شخص شروع به بازی می‌کند، خود را در رابطه و در قالب شخصیت‌های بازی حس کند. و شرکت های تولید کننده بازی هر چه در توان دارند برای ایجاد همین همزاد پنداری و در واقع اعتیاد آور کردن بازی به کار می گیرند و میلیون ها دلار هزینه را به جان می خرند که کاراکتر سازی مناسب داشته باشند.بی اهمیت نشان دادن زمان، استفاده نادرست از پول و احساسات چندگانه می‌تواند از عوامل اعتیاد به بازی‌ه
بازی‌های رایانه‌ای زمانی به اعتیاد برای افراد تبدیل می‌شوند که وقتی شخص شروع به بازی می‌کند، خود را در رابطه و در قالب شخصیت‌های بازی حس کند. و شرکت های تولید کننده بازی هر چه در توان دارند برای ایجاد همین همزاد پنداری و در واقع اعتیاد آور کردن بازی به کار می گیرند و میلیون ها دلار هزینه را به جان می خرند که کاراکتر سازی مناسب داشته باشند.بی اهمیت نشان دادن زمان، استفاده نادرست از پول و احساسات چندگانه می‌تواند از عوامل اعتیاد به بازی‌ه
بازی‌های رایانه‌ای زمانی به اعتیاد برای افراد تبدیل می‌شوند که وقتی شخص شروع به بازی می‌کند، خود را در رابطه و در قالب شخصیت‌های بازی حس کند. و شرکت های تولید کننده بازی هر چه در توان دارند برای ایجاد همین همزاد پنداری و در واقع اعتیاد آور کردن بازی به کار می گیرند و میلیون ها دلار هزینه را به جان می خرند که کاراکتر سازی مناسب داشته باشند.بی اهمیت نشان دادن زمان، استفاده نادرست از پول و احساسات چندگانه می‌تواند از عوامل اعتیاد به بازی‌ه
صحبت های علی اعطا سخنگوی شورای شهر تهران درخصوص صنعت ساختمان برج میلاد
نشست خبری به بزرگداشت هفته ناجا اشاره کرد و اظهار داشت: نهاد پلیس و شهرداری همزاد یکدیگر هستند
و در تاریخ کشور در یک مقطع زمانی پدید آمده‌اند.همچنین در 100 سال اخیر یزیدیه و بلدیه میزان همکاری قابل
قبول و مطلوبی داشته و سطح درک متقابل جایگاه یکدیگر دارند.
* لایحه مالیات بر ارزش افزوده یک خطر بالقوه برای شهر
سخنگوی شورای شهر تهران در ادامه به موضوع لایحه مالیات بر ارزش افز
خلاصه داستان فیلم(لو میره نگی نگفتی)
والتر وایت، یک معلم شیمی است که از شرایط بد اقتصادی رنج می‌برد، برای تأمین هزینه‌های زندگی‌اش در کنار شغل معلمی در کارواش کار می‌کند و حتی باید ماشین دانش آموز خود را بشوید. یک روز پس از یک بیهوشی ناگهانی و مراجعه به بیمارستان متوجه می‌شود که سرطان ریه دارد و طی دو سال آینده خواهد مُرد.
والتر وایت جهت تأمین هزینه‌های خانواده‌اش وارد تولید موراد مخدر شیشه(مت آمفتامین) می‌شود و با یکی از شاگردانِ قدیمِ
خلاصه داستان فیلم(لو میره نگی نگفتی)
والتر وایت، یک معلم شیمی است که از شرایط بد اقتصادی رنج می‌برد، برای تأمین هزینه‌های زندگی‌اش در کنار شغل معلمی در کارواش کار می‌کند و حتی باید ماشین دانش آموز خود را بشوید. یک روز پس از یک بیهوشی ناگهانی و مراجعه به بیمارستان متوجه می‌شود که سرطان ریه دارد و طی دو سال آینده خواهد مُرد.
والتر وایت جهت تأمین هزینه‌های خانواده‌اش وارد تولید موراد مخدر شیشه(مت آمفتامین) می‌شود و با یکی از شاگردانِ قدیمِ
سلام
با دقیقا یک هفته تاخیر خدمت می رسم، متاسفانه هفته بد و سختی رو گذروندم که اصلا فرصت نشد سری به وبلاگ بزنم، شایدم توفیق اجباری شد تا عزیزانی که محبت میکنند و به اینجا سر می زنند یک هفته ای آسوده باشند ولی در کل یه عذاب وجدان سنگین داشتم از ننوشتن، گویا دارم عادت میکنم به وبلاگ نویسی در عصر شبکه های مجازی در دسترس.
البته امروز هم قصد نداشتم بنویسم تا روز شنبه، اما بحثی که با یکی از دوستانم در خصوص سینما پیش آمد کرد یهو به سرم زد کمی در مورد س
با احترامات فائقه برای برجام نویسان، که
توانستند زمان بخرند و: پرونده ایران را از شورای امنیت خارج کنند، و قظعنامه هایی
به نفع ایران صادر کنند، باید گفت: الان وقت پایان برجام است. سوت ان زده شده و:
بوی الرحمن آن بلند است. اگر اصرار بر ان شود، ضد برجام خواهد بود! زیرا هر موجودی
ابتدا و انتها دارد و هر پروژه ای، آغاز و پایان برایش تعریف شده. اگر هم نشده
باشد، جبر زمان آن را نشان خواهد داد. خیلی ها دوست ندارند بمیرند! ولی مرگ سراغ
همه می اید. برجام ن

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها